سینما بهعنوان یک صنعت تأثیرگذار در عرصه فرهنگ توانسته است جایگاه بالایی را در مناسبات بین فرهنگی به دست آورد.امروزه صنعت سینمای هالیوود و بالیوود چشمهای ملل مختلف دنیا را به سمت فرهنگ دو کشور ایلات متحده آمریکا و هندوستان خیره کرده و ضمن ایجاد پایگاه سیاسی مناسب برای این دو کشور در سطح جهان درآمدهای اقتصادی هنگفتی را نصیب این کشورها مخصوصاً امریکا نماید.
امروزه تئاتر با دارا بودن گرایشها و زمینههای مختلف تبدیل به علمیفرهنگی، هنوز هم در سایه قدرت سینما و تلویزیون حرفهای بسیاری در زمینه انتقال ،تبادل و تغییرات فرهنگی میتواند داشته باشد.
دهکده جهانی موردنظر مک لوهان همهچیز خود را وامدار صنایع رسانهای است و این صنعت توانسته با فراگیری و همگانی شدن خود مؤثرترین عنصر در زمینههای مختلف فرهنگی باشد. بیشک همه ما با رسانههای مختلف کموبیش سروکار داریم و میتوان گفت دنیای امروز ما بدون حضور رسانهها مفهوم و جذابیت خود را از دست خواهد داد.رسانههای زیر بیشترین تحولات را در عرصه فرهنگ امروز رقم میزنند.
از دوره چاپ سنگی تا دوره چاپ دیجیتال امروزی باید صنعت کهنسال و با قدمت چاپ را ازجمله مؤثر و مستمرترین صنایعی در زمینه فرهنگ دانست که توانسته است دین خود را به فرهنگ جهان ادا نماید و هنوز هم میتواند همپای سایر صنایع جدید به اثرگذاری خود ادامه دهد .در زمینه نشر نیز با توجه به ظهور نشریات و نوشتههای مجازی نمیتوان از نیاز فرهنگ به نشریات ، کتاب و نوشتههای کاغذی چشمپوشی نمود.
زبان بینالمللی موسیقی همواره باعث انتقال مفاهیم عمیق فرهنگی ، مذهبی ، سیاسی و … در بین ملتهای گوناگون بوده است و اکنون با بسط و توسعه صنایع مربوطه توانسته است نزدیکی فرهنگی ملل را رقم بزند. بهعنوانمثال وقتی یک فرد آمریکایی در اتومبیل خود به یک موسیقی عربی میتوان از تأثیرگذاری این صنعت آگاه شد.
صنایع فرهنگی در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، تقریباً جایگاه اول را ازنظر اقتصادی به خود اختصاص داده است. بهعنوانمثال در قاره آمریکا، اقتصاد ایالاتمتحده در سیطره صنایع فرهنگی است. فرهنگ در کشور کانادا بخش پویای اقتصاد آن است. در سند استراتژی تجارت جهانی کانادا در سال ۲۰۰۵ آمده است: ما در صنایع مختلف ترجیح میدهیم عمدتاً تولیدکننده و صادرکننده باشیم تا واردکننده محض، اما در صنایع فرهنگی ضرورت دارد که ما واردکننده نباشیم. واردکننده و مصرفکننده فرهنگ دیگران بودن بههیچوجه پذیرفتنی نیست.
در اروپا، صنایع فرهنگی دچار تحولات زیادی شده است. بهعنوانمثال در فرانسه، وسعت تولیدات در زمینههای کتاب، فیلم و انواع محصولات فرهنگی بهطور مداوم از افزایش برخوردار بوده و تولید و توزیع این محصولات در این کشور وجهه بینالمللی یافته است. صنعت تبلیغات در انگلستان بزرگترین بازار اروپایی این صنعت بوده است و انگلستان، تصمیم دارد به قطب اصلی توسعه صنایع فرهنگی در قاره اروپا تبدیل شود.
در آسیا و اقیانوسیه، چینیها در سالهای اخیر توجه ویژهای به صنایع فرهنگی داشتهاند و طرحهای گستردهای برای آن ریختهاند. در سال ۲۰۰۶ یکی از مهمترین نمایشگاههای بینالمللی صنایع فرهنگی در چین برگزار شد. حوزه فرهنگی کره جنوبی دارای اقتصادی پویا است. بیشترین درآمد کشور هند در حوزههای سینما و تولید نرمافزارهای رایانهای هست. سرمایهگذاری بر روی صنایع تفریحی و فرهنگی ازجمله مهمترین اولویتهای فرهنگی دولت استرالیا محسوب میگردد.
حتی در آفریقا، کشور آفریقای جنوبی، دارای استراتژیهای جدی و مطالعه شده در حوزه صنایع فرهنگی است.
با توجه به نمونههای فوق مشاهده میکنیم که کشورهای پیشرفته در صنایع فرهنگی پیشتاز هستند، اما بسیاری از کشورهای درحالتوسعه بااینکه پتانسیل بالایی در صنایع فرهنگی دارند، بهرغم میراث فرهنگی غنی و استعدادهای فرهنگی سرشار، عمدتاً بازیکنان حاشیهای این عرصه میباشند.
صنایع فرهنگی در اقتصاد کشورهای رو به توسعه
در جهان سوم، مفهوم فرهنگ بهعنوان صنعت، معانی ضمنی خاصی دارد. در جوامع ابتدایی، فرهنگ و اقتصاد تا حد نسبتاً زیادی یکچیز هستند و با توسعه و تمایز یافتن اقتصاد، عوامل فرهنگی به تأثیرگذاری شدید بر روشهای تولید انواع کالاهای تولیدی ادامه میدهند.
باوجوداین، درنهایت، صنایع در حال ظهور موسیقی محلی کشورهای رو به توسعه، از دو طریق از بازار بینالمللی متأثر هستند: اولاً : بخش تولیدی صنعت موسیقی در این کشورها بهطور روزافزون به هدفی برای کمپانیهای (ضبط) فراملی بزرگ بدل میشود. ثانیاً : تقاضاهای مصرفکنندگان برای موسیقی که انتشار بینالمللی دارد، به دلیل آسانتر شدن دسترسی به آن موسیقی، افزایش درآمد و تغییر سلیقه، افزایش مییابد. درنتیجه با استمرار چنین توسعهای، نسبت موسیقی تولیدشده داخلی در کل تقاضای موسیقی یک کشور کاهش مییابد. در این صورت، معلوم است باآنکه موسیقی میتواند بهعنوان یک صنعت مهم در اقتصاد داخلی و عامل مهمیدر اقتصاد کشورهای رو به توسعه باشد، اما نمیتوان بدون اشاره به تأثیر صنعت موسیقی جهانی بر آن، به ارزیابی این نقش پرداخت، زیرا با تداوم توسعه صنعت موسیقی جهانی، این موسیقی به نیروی بیشازپیش مهمیبدل میشود . جهانیشدن موسیقی به دلیل نقش غالب صنایع انتشار و ضبط ایالاتمتحده، اروپا و ژاپن بوده و در این میان، تعداد انگشتشماری از شرکتهای فراملی بهطور فزاینده در بازار تسلط یافتهاند.در این شرایط، امکانات هنرمندان و تولیدکنندگان مستقل موسیقی، بهویژه در جهان رو به توسعه، برای کسب سهمیدر بازار بهشدت محدود است. بااینحال، برخی سبکها و ژانرهای موسیقی محلی به حوزه بینالمللی واردشدهاند و ابزاری برای مبادله و انتشار فرهنگی به وجود آوردهاند که در برخی موارد، به نتایج اقتصادی مهمیبرای شمار اندکی از افراد و برخی از اقتصادهای رو به توسعه انجامیده است. ولی نفوذ موسیقی محلی در قلمرو جهانی بسیار آهسته بوده است، هر جا چنین نفوذی صورت گرفته، معمولاً تحت کنترل صنعت جهانی بوده و در بسیاری موارد، هیچ پولی نصیب آفرینندگان موسیقی نشده است.
ممکن است این سؤال پیش آید که چرا صنایع فرهنگی در کشور ما، بهرغم نقش آن در رشد اقتصادی، تقویت تولید ملی و اشتغالزایی، تاکنون توسط مسئولان و مدیران فرهنگی موردتوجه جدی قرار نگرفته است و موانع رشد و توسعه آن در ایران چیست. برای پاسخ به این سؤال میتوان به موانع اقتصادی، فرهنگی و حقوقی توسعه صنایع فرهنگی اشاره کرد.
اولین دسته از موانع توسعه صنایع فرهنگی در ایران، موانع اقتصادی است. در کشور ما به صنایع فرهنگی بهمثابه یک صنعت نگریسته نمیشود و بخش فرهنگ بهعنوان یک بخش مولد اقتصادی و نهاد تولید ثروت تلقی نمیشود و این بخش صرفاً بهمنزله مرکز هزینه دیده میشود. همچنین اغلب مدیران مؤسسات فرهنگی، اطلاعات کمیدر خصوص قابلیتهای تجاری و اقتصادی صنایع فرهنگی دارند و به این دلیل که کار خود را اقتصادی و یا دارای بازده اقتصادی نمیبینند، غالباً خواهان حمایتهای دولتی هستند.
چالش اقتصادی دیگر، گسترش کمیو کیفی صنایع فرهنگی در سطح جهان است. درواقع محصولات فرهنگی کشور ما وارد رقابت شدید جهانی شدهاند. کشورهای پیشرو در عرصه صنایع فرهنگی، دارای امکانات زیادی هستند و همچنین با جهانیشدن اقتصاد و ظهور شبکههای اینترنتی، عرضه، تبادل و دسترسی به محصولات فرهنگی در سراسر جهان آسان و سریع شده است، و محدودیتهای زمانی و مکانی دسترسی به بازار صنایع فرهنگی بسیار کم شده است. بدین ترتیب رقابت برای تولیدکنندگان و عرضهکنندگان محصولات و خدمات فرهنگی کشور ما دشوار شده است.
دسته دوم از موانع رشد صنایع فرهنگی، موانع فرهنگی است. صنایع فرهنگی به دلیل ماهیت نرم آن، عموماً در پسزمینه صنایع سخت دیده میشود. به همین دلیل، در توسعه اقتصادی کشور نقش مهمیبه صنایع فرهنگی داده نمیشود. همچنین شاخههای مختلف صنایع فرهنگی، اغلب بهعنوان شاخههای مجزا و بدون هیچ رابطهای میان آنها دیده میشوند. وقتی هر یک از این شاخهها، مستقل دیده شوند، کوچک به نظر میرسند و بخشی مهمیدر صنعت و اقتصاد به شمار نمیآیند.
موانع حقوقی، سومین دسته از موانع رشد و توسعه صنایع فرهنگی محسوب میشود. چالش جدی که در صنایع فرهنگی وجود دارد، قاچاق محصولات فرهنگی، نادیده گرفتن حق پدیدآورنده، سرقت علمیو…است.
اهمیت صنایع فرهنگی برای کشور ایران
صنایع فرهنگی دارای اهمیت فراوانی در زمینههای گوناگون میباشند. در کشور ما ایران این صنایع از جنبههای مختلف دارای اهمیت میباشند که در زیر به آنها اشاره میشود.
1 – اهمیت فرهنگی
* صدور فرهنگ ایرانی اسلامیبه جهان
* دفاع از فرهنگ خودی در مقابل تهاجم فرهنگی
* حفظ تنوع فرهنگ بومیو ملی
2 – اهمیت اجتماعی
* بهبود فرهنگ عمومی
* افزایش خودباوری
* پرورش همبستگی و اتحاد
3 – اهمیت دفاعی
* پشتوانهی امنیت و اقتدار ملی
* صدور پیام انقلاب
* اهمیت هویت ملی
ادامه مقاله به زودی در سایت قرار می گیرد.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.